وبلاگicon
عوامل بازدارنده گناه در بیان آیت الله خوشوقت

آیات مبارکه سوره کهف(9-13) [1]  

أَعُوذُ بِاللَّهِ   مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ    

 أَمْ حَسِبْتَ أَنَّ أَصْحَابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كَانُوا مِنْ آيَاتِنَا عَجَباً *إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقَالُوا رَبَّنَا آتِنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّئْ لَنَا مِنْ أَمْرِنَا رَشَداً * فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنِينَ *ثُمَّ بَعَثْنَاهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصَى لِمَا لَبِثُوا أَمَداً *  نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْيَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْنَاهُمْ هُدًى*

موضوع بحث : عوامل و موانع بازدارنده گناه در نگاه قرآن       

بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین و هو خیرُموفق و معین؛ ثم الصلاة و السلام علی أشرف الأنبیاء و المرسلین، حبیب إله العالمین،  أبی­القاسم محمد صلی الله علیه و علی أهل بیته الطاهرین المعصومین، من الآن إلی قیام یوم الدین؛ سیّما بقیة الله فی الأرضین.

هواپرستی مانع تکامل روحانی انسان

وقتي پروردگار متعال برنامه زندگي انسان‌ها را منظم كرد، پايه­هاي دین را فراهم كرد و به انبياء وحي كرد و آن‌ها به امت‌ها رساندند يك مانع بزرگي سر راه پياده كردن اين وحي پيدا شد، آن مانع بزرگ خواستِ مردم بود. هواپرستي مردم بود. مردم علاقه دارند آزاد باشند، هر كاري دلشان خواست بكنند، اين مانع بزرگي بود كه حرف خدا در جامعه پياده شود، از همان روز اوّل هم تا به امروز كاملاً پياده نشد. اكثر مردم دچار آن هواپرستي كه طالب آزادي بود شدند، عده كمي از افراد گوش به حرف خدا دادند.

ناظر بودن خدا و اعتقاد به قیامت دو عامل عمده ترک گناه  

لذا پروردگار متعال براي آسان شدن اطاعت فرمان خودش دو چيز به مردم ارائه كرد. يك؛ خدا حاضر و ناظر بر اعمال شما است، اين را گفت اگر مردم باور مي­كردند دیگر گناه ­نمي­كردند. چون گناهكار اگر باور داشته باشد گناه كه مي­كند خدا  او را مي­بيند چون ايمان دارد این باور او را به ترك معصيت دعوت مي­كند. دوّم؛ باوركردن اینكه بعد از مردن، خدا مرده­هاي مكلّف را زنده مي­كند و به حساب كارشان رسيدگي مي­كند. خدا می­پرسد گوش به حرف دادي يا نه!؟ اگر داده بود بهشت می­رود؛ و اگر نداده بود جهنم، خداوند متعال اين دو عامل بزرگ را براي بازدارندگي از معصيت در اختيار مردم قرار داد. عامل اوّل ضعيف­تر از دوّمي بود يعني مردم حضور پروردگار متعال را چون ماده نيست درك نمي­كردند، اين خيلي اثر نكرد، اما دومي مؤثرتر است چون از جنس خود آدم‌ها است. نظير زندگي انسان‌های مادي است، روز قيامت هم همین‌گونه، انسان‌های مكلّف را زنده مي­كنند، يعني به ارواح اَبدان مي­دهند مي­شود مثل همین‌ دنیا، آن‌وقت مي­گويند چرا گناه كردي؟ عذاب مادي­اش    مي­كنند، اين چون مادي بيان شده اثرش بيشتر است.

داستان اصحاب کهف؛ نمونه بارز معاد جسمانی در قرآن

داستان اصحاب كهف هم همين بود، خدا مي­خواست این‌ها را يكي از دلايل وجود معاد جسماني قرار دهد، كه مردم باور كنند كه خدا مي­تواند بعد از مردن انسان‌ها، آن‌ها را زنده كند، به دليل اينكه اصحاب كهف را ­می‌راندیم سپس زنده­شان كرديم معاد جسمانی ممکن است، لذا خدا از اين آيات فقط معاد را نتيجه مي­گيرد، در آن زمان این‌ها آدم‌هایی دین‌دار بودند، شاه آن زمان مي­خواست به زور مردم را بي­دين كند، لذا مردم را دعوت به بي­ديني می­کرد، خوب مردم تابع بودند. « النّاسُ علي دينِ مُلُوكِهم »، این‌ها عدّه كمي بودند که دین‌دار بودند و نمي­خواستند دست از دينشان بردارند، از خدا خواستند كه راهي نشانشان بدهد که فرار كنند و از ظلم اين ظالم نجات پيدا كنند، و اين راهي كه پيش آمد را شروع كردند به رفتن تا رسيدند به بیرون شهر. شب شد و بايد بخوابند. درون يك غاري رفتند، «فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ»[2]، در احکام داریم که اگر چشم نبيند وضو باطل نمي­شود، اما اگر چشم نبيند و گوش هم نشنود، وضو ديگر باطل است. اين عبارت «فَضَرَبْنَا عَلَى آذَانِهِمْ»[3]يعني ديگر هیچ، چون پياده رفته بودند خسته شده بودند نياز به خواب داشتند داخل غار رفتند مخفی شدند. خدا اينكه مي­گويد: «بَعَثْنَاهُمْ»[4]يعني     زنده­شان كرد، سيصد و خورده­اي سال مُردند، اما خدا تدبيري انديشيد كه این‌ها در اين سيصد و خورده­اي سال بدنشان نپوسيد، از بين نرفته بود و سالم مانده بود، آفتاب به آن بدن­ها مي­تابيد و آن‌ها را چپ و راست مي­كرد، خلاصه در غار ماندند تا بعد از سال‌ها زنده شدند. خلاصه حرف خدا این است که من آدم‌ها را اینگونه زنده مي­كنم اگر گوش به حرف ندهي و بميري كار تمام نمي­شود، زنده­ات مي­كنم مي­گويم چرا به حرفم گوش ندادي؟.

معاد جسمانی بزرگ‌ترین مانع گناه

بنابراين اين عامل معاد جسماني بزرگ‌ترین عملي است كه آدم مي­تواند از اين استفاده كند و گناه را ترك كند، مخالفت فرمان خدا را نكند، آن اولي چون مجرد است دیده نمی­شود آدم فراموش مي­كند، ولی دومي چون جنس خودش است بدن است باورش راحت­تر است، وقتي بدن به روح رسيد مي­شود مثل حاج محمد تقي که در دنيا بود، با او مي­شود صحبت  كرد، او را مي­شود جهنم هم بُرد، اما وقتي روح بدن ندارد آتش نمي­تواند آن را بسوزاند، لذا بدن به آن مي­دهند، وقتي بدن به او دادند مثل دنيا مي­شود، آن‌وقت مي­شود با او هر کاری  كرد. اين دوّمي به عنوان عامل بازدارنده معرفي شده است، چون آدم‌ها اگر معاد را قبول كنند بيشتر به ترك گناه كمك مي­كند، اما اوّلي را نه ديده­اند نه شنيده­اند نه لمس كرده­اند، قواي پنج‌گانه به هيچ وجهي به آن راه ندارد، فقط عقل راه دارد، عقل هم وقتي گرفتار تدبير در امور ماده مي­شود، اول چيزي كه فراموش مي­كند ذات اقدس پروردگار متعال است. وقتي كار تمام مي­شود و می­میرد به هوش مي­آيد صبّحكم الله بالخير!!، اما معاد این جور نيست، لذا اميرالمؤمنین عليه الصلاه و السلام در نهج‌البلاغه از معاد زياد استفاده كرده است، چون به مردم نزديكتر است. اما اوّلي    فاصله­اش زياد است، مگر انسان گناه نكند، با ترك گناه ايمانش زياد بشود، فاصله­ها كم و کمتر می‌شود، انشاء الله؛ بنابراين اين داستان اصحاب كهف به منظور اين است كه من معاد را قبول كنم بترسم از اينكه اگر حرفي كه خدا توسط انبياء زده و به ما رسيده و ابلاغ شده را مراعات نكنم و عمل نكنم چنين روزي پيش مي­آيد و آنجا ديگر نمي­توانم جوابي بدهم و خودم را از عذاب نجات بدهم؛ لذا ايجاد ترس مي­كند و آدم گناه را راحت­تر ترك مي­كند، تمام كارهايي كه خداي متعال در قرآن كريم به عنوان شگرد بازدارنده از گناه بيان كرده هدفش همين است كه منِ­انسان وقتي فرمان خدا به من مي­رسد كه اين كار را بكن يا آن كار را نكن اين دو تا را انجام بدهم. اثر فرمايشات پروردگار متعال فقط در صورت انجام دادن و عمل كردن پياده مي­شود، اگر من عمل نكنم فايده ندارد.

عمل کردن به قرآن راه نجات

 اگر قرآن روي طاقچه باشد اثري نمي­كند، مثل مريضي كه نسخه را نپيچد، نرود دارويش را بخرد و بخورد، بگذارد همان جا باشد، اثر نمي­كند. اگر من نماز خواندم اثر مي­كند، اگر گناه پيش آمد ترك كردم، اثر مي­كند، ايمان بالا مي­رود، اما اگر من هم مثل ديگران گناه كردم آن ايماني هم كه اول دارم آن هم كم­كم پايين مي­رود تا گاهي به سطح كفر مي­رسد؛ بنابراين اگر بخواهيم اثر قرآن در جامعه ظهور پيدا كند منوط و مشروط به عمل كردن به دستورات خداست، از اين جهت در تمام آيات قرآن به استثناي دو سه تا آيه كه اصل راه را بيان مي­كند، شگردهايي بيان می‌کند که من راحت­تر بتوانم گناه را ترك كنم.

تقوی یعنی چه؟

وقتي فرمان خدا  به انسان مي­رسد يك دوراهي تشكيل مي­شود، يك راه اطاعت فرمان است، که مثلاً مي­گويد نماز بخوان، آن راه تشكيل مي­شود، اگر من اطاعت كردم عمل مي­كنم آن اثر ظاهر مي­شود. اگر مخالفت كردم ظاهر نمي­شود. از اين دو تا يك كاري مي­خواهد خدا فراهم كند كه من اين طرف اطاعت را ترجيح بدهم، تقوي يعني همين. وقتي اين دوراهي تشكيل مي­شود نفس مي­گويد انجام نده، مي­گويد بخواب، شب كوتاه است كم خوابيدي، خدا مي­گويد بلند شو نماز بخوان و بعد بخواب. اگر من جانب حرف خدا را ترجيح دادم مي­شود تقوي، یعنی خودم را از مخالفت فرمان خدا نگه داشتم و طبق آن فرمان عمل كردم اين را مي­گويند تقوي. اگر گرفتم خوابيدم نمازم را هم نخواندم معصيت مي­شود، قرآن كريم شش هزار و خُرده‌ای آيه نازل كرده، همه این‌ها به استثناي سه چهار تا آيه كه مربوط به اصل راه زندگي انسان است مابقي­اش مال اين است كه وقتي فرمان رسيد و دو راهي تشكيل شد من جانب اطاعت فرمان را بر معصيت ترجيح بدهم، خدا به كمك انسان آمده است، نفس اماره آزادي خواه است، مي­خواهد بگيرد بخوابد. نه مي­خواهد روزه بگيرد، نه مي­خواهد نماز بخواند، اما آن آیات باعث مي­شود كه من جانب اطاعت فرمان خدا را ترجيح بدهم بگويم چشم، لذا این قدر مسأله چشم گفتن به فرمان خدا مهم است كه خدا سه تا آيه چهار تا آيه براي بيان راه زندگي انسان بيشتر نازل نكرده است، ولي شش هزار و خُرده­اي همه در مقام اينكه چگونه من بتوانم وقتي فرمان مي­رسد زير پا نگذارم و اطاعت كنم نازل کرده است، چگونگي اين کمک باعث شده اين آيات زياد شود و الّا بيان اصل راه دو سه تا آيه بيشتر نمي­خواهد.

اطاعت فرمان خدابرنامه تکامل انسان‌ها

همين يك دانه آيه كافي است كه ما بفهميم راه زندگي و مرگ انسان از اول بلوغ تا آخر عمر چيست، همين آيه، روز قيامت پروردگار متعال خطاب به انسان‌هایی كه مكلّف بودند و زنده شده­اند-همه انسان‌ها زنده نمي­شوند فقط مكلّفين از انسان‌ها زنده می­شوند- مي­گويد: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ»[5]، عبادت يعني اطاعت فرمان، گوش به حرف شيطان ندهيم، توسط انبياء چقدر گفتم: «إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوّاً»[6]پس گوش به حرف شیطان ندهيم چه كار كنيم!؟، «أَنِ اعْبُدُونِي»[7]، گوش به حرف من خدا بدهيم، « هذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِيمٌ»[8]، صراط مستقيم كه راه همه انسان‌هاست در زندگي با همين آيه تفسير شد. اطاعت فرمان خدا يعني صراط مستقيم، هر كسي گوش به حرف خدا داد واجب را انجام داد حرام را ترك كرد وارد صراط مستقيم است اگر انجام نداد از صراط خارج است. چپ و راست صراط مستقيم هم جنگل حيوانات است، همه چيز در آن است. اما اينجا هيچ چيز مُضرّي وجود ندارد، فقط آدم‌های خوب و كارهاي خوب است.

نفس أماره و شیطان دو مانع اصلی تکامل انسان

 اما چرا خدا این همه آيه اضافه كرده است؟ این‌ها انواع و اقسام و اسلوب­هاي مختلف فرار از اطاعت حرف نفس أماره و شيطان است. چون این دو معارض هستند. سرّ اينكه خداي متعال فرمود: « فَإِذَا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ»[9]، این است که چون وقتي ما قرآن مي­خوانيم خدا به ما چه مي­گويد؟ مي­گويد نماز بخوان، روزه بگير، اما شيطان   مي­گويد نه نگير، خدا مي­گويد وقتي خواستي قرآن بخواني حرف‌های مرا بشنوي، او مي­آيد نمي­گذارد، از شرّش پناه به من­خدا ببر، اول اين را بگو بخوان ان شاء الله كه اثر نكند. چون آيات فرمان خداست، انواع مختلف واجبات، انواع مختلف محرمات، اين دو تا را مي­خواهد بگويد، مي­خواهد ما را محدود كند. نفس هم مي­گويد نه من راضي نيستم محدود شوم، شيطان هم به معصيت خدا كمك مي­كند؛ بنابراين استعاذه كنيم از شرّ شيطان به خداي متعال بعد ان شاء الله فرمان خدا را بخوانيم، اين اقرب به اطاعت فرمان است تا معصيت؛ بنابراين نسخه تربيت ما خيلي ساده و آسان است. اما این همه آيات مال اين است كه مرا دعوت كنند گرايش بدهند به اطاعت فرمان خدا، يعني عمل كردن به نسخه، اگر عمل نكنيم هيچ اثري ظاهر نمي­شود. الآن ببينيد ما مسلمانيم قرآن هم هست. علماء هم هستند حوزه هم هست. اما این همه فساد داريم، این همه گناهان كبيره داريم، درست هم نمي­شود، كسي هم نمي­تواند درست كند این قدر زياد است، چرا؟ چون عمل نشده است، اگر عمل مي­شد این جور نمي­شد. قرآن هست مي­خوانند اما عمل نمي­كنند، رساله هم هست مي­خوانند اما عمل نمي­كنند، كم هستند كساني كه اطاعت فرمان مي­كنند. اميرالمؤمنین عليه الصلاة و السلام فرمودند این‌ها كم هستند، بيشتر عمل نكردند و تا امروز و از امروز تا مدت‌های زياد عمل نخواهند كرد باز آن آثار ظاهر نمی‌شود، آن آثار عبارت است از اينكه هيچ گناه كبيره­اي پيدا نشود.

آدم­كشي به ناحق، ظلم، این‌ها هيچ ديده نخواهد ­شد. اگر صد هزار تا پيغمبر در يك شهري زندگي كنند چقدر ظلم آنجا انجام مي­گيرد؟ چقدر آدمكشي ناحق پيدا مي­شود؟ هيچ چيز، تمام اين بدي­هايي كه آدم مي­بيند، زندان‌ها پر شده­اند و آدم‌ها كشته مي­شوند و نواميس هتك مي­شوند مال اين است كه مردم اكثراً گوش به حرف خدا نمي­دهند.

ولایت فقیه؛ ابزار ترک گناه

اینکه اسلام گفت بايد در رأس جامعه اسلامي يك فقيه عادل در زمان غيبت بنشيند مال اين است كه او هم فقيه است و احكام اسلام را بلد است و هم عادل است و تا حد توان اجراء مي­كند، اين باعث مي­شود كه جامعه، جامعه اسلامي شود و هيچ مشكلي پيش نيايد. وقتي شاه بيايد همين حرف‌ها است ديگر. شاه دين ندارد، مطيع فرمان آمريكا است، هر چه او بگويد گوش می­کند. مي­گويد عمامه را بردار، چشم، حجاب­ها را بردار، چشم، همه را بريز به هم و با هم دشمن کن، چشم؛ بنابراين سرّ اينكه امروز و ديروز و تا مدت زيادي از آينده آثار قرآن در جامعه ديده نمي­شود این است كه دستورات قرآن پياده نمي­شود، افراد عمل نمي­كنند. بي­نماز زياد است روزه خوار زياد است بي­حجاب زياد است. بي­دين زياد است. همه جور آدم‌ها هستند. این‌ها باعث شده­اند كه جامعه به اين صورت ديده شود؛ و الّا اگر همه­آن­ها گوش به حرف خدا مي­دادند و در رأسشان آنی كه اسلام گفته قرار مي­گرفت و او مي­توانست احكام اسلام را پياده كند این جور نمي­شد.

عادت مانع سوم تکامل انسان

بنابراين خدا كمك كرد از روز اول مي­دانست اين آدمي كه خلق كرده ضعفش كجاست، اين آدم از اول تا سنّ پانزده سالگي آزاد عمل كرده است، عادت به آزادي عمل كرده است، از اول بلوغ به بعدش هم همان آزادي را ادامه مي­دهد، مي­بينيم اوضاع خراب شد. چون نمي­تواند او را برگرداند و عادتش را زير پا بگذارد، ترك عادت كار مشكلي است، امام حسن عسکري علیه السلام فرمودند كالمعجز است[10]، مثل معتادان که نمي­توانند ترک کنند، چون عادت ريشه دارد. چون عادت كرده­اند سختشان است، همان عادت را ادامه مي­دهند لذا مي­بيني پنجاه سالش است باز نه نماز مي­خواند نه روزه مي­گيرد. غيبت مي­كند دروغ مي­گويد، مال مردم را مي­خورد و كارهاي ديگر؛ بنابراين عمده پياده كردن دستور خدا است؛ پياده كردن. اگر خدا مي­خواست به زور همه را مسلمان کند عملی مي­كرد، اما او به اختيار واگذار كرده است؛ بنابراين بايد با عمل ما مشكلات را حل كنيم. هم مشكلات اجتماعي را و هم مشكلات دروني فردي را؛ صفات بد و علايق زائد و مضر همه با اطاعت فرمان درست مي­شود. همين انجام واجب و ترك حرام ايمان را بالا مي­برد، ايمان كه بالا رفت تمام آن بدی‌ها ريشه­اش خشك مي­شود و صفات خوب و مناسب با ايمان در مرحله بالا در انسان رشد و نمو پيدا مي­كند.  

اطاعت پیامبران و امامان همان اطاعت خداست

بنابراين همه قرآن حرفش اين است. همه نهج‌البلاغه هم حرفش اين است، همه روايات هم حرفشان همين است كه آدم را دعوت به عمل به دستور خدا مي­كنند، خدا سه نوع دستور را اعلام كرده که اطاعت آن‌ها واجب است، « أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ»[11]، فرمان خدا در قرآن، نماز بخوان، روزه بگير، هر چه فرمان آمده اطاعتش واجب است. فرمان رسول گرامي در بيانات خودشان واجب است، و اولي­الامر هم فرمانشان واجب است. اولي­الامر نه اينكه كسي فرمان بدهد، يك كسي كودتا مي­كند مي­گويد چنين كن چنين نكن، كسي حق ندارد اطاعت كند. چون از پيغمبراكرم مجوّز ندارد، اولي­الامر كساني هستند كه از پيغمبراكرم مجوز دارند. پيغمبراكرم از خود خدا مجوّز دارد. چون خود خدا اعلام فرمود: «مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ»[12]، اطاعت اين برابر و مساوي با اطاعت فرمان خداست. مجوّز صادر شد لذا فرمانش واجب است. اولي­الامر هم كساني هستند كه از پيغمبراكرم مجوز داشته باشند. روز غديرخم پيغمبراكرم به يك نفر مجوز داد. اين يك نفر به يازده نفر ديگر هم داد. همه شدند ولي امر مسلمین، چرا؟ چون قبلي اطاعتش واجب بود داد به بعدي و بعدي واجب شد. بعدي هم داد به بعد از خودش آن هم واجب شد تا آخرين نفر.

به دستور امامان اطاعت از ولی فقیه واجب است

در زمان غيبت هم گفتند فقيه عادل بايد در رأس قرار بگيرد. هم در همه جوانب آشنا به احكام اسلامي است، هم عادل و با تقوي است؛ تخلف نمي­كند، منتهي تا به حال شاه­ها حكومت مي­كردند نتوانستند كارخانه تربيت كننده عالم عادل داشته باشند. شاه­ها آمريكا و اروپا می­فرستادند، تازه كم­كم دارد شروع مي­شود. تا ببينيم كي مي­توانند يك كاري كنند كه تعداد زيادي از علماء و فقهاي عادل تربيت شود كه بعضي­هايشان شايستگي اينكه در رأس قرار بگيرند و همه مشكلات مادي و معنوي جامعه اسلامی را تدبير كنند و اصلاح كنند را داشته باشند ان شاء الله. اميدواريم پروردگار متعال اين شايستگي را به ما بدهد ان شاء الله شاه ديگر نيايد. همين ولي فقيه بس است، تا ان شاء الله حضرت بيايند. غرض اين است كه بدون عمل هيچ اثر مثبتي در فرد و در جامعه پياده نخواهد شد، هيچ، فرقي هم نمي­كند اداره دولتي باشد، تهران، قم، حوزه­ها، هر كجا عمل شد اثر مي­دهد عمل نشد اثر منفي مي­دهد. اميدواريم پروردگار متعال به همه ما توفيق مرحمت كند به اندازه­اي كه فهميديم عمل كنيم ان شاء اللهاتَّقُوا اللَّهَ مَا اسْتَطَعْتُمْ»[13]، چنين توفيقي را اگر خدا به ما ندهد، تقوا نباشد هر چه علم جلو برود خرابي بيشتر مي­شود، تقواست كه اصلاحات را پياده مي­كند. تقوا را از علم جدا كنيم علم هم اسباب خرابي مي­شود. اميدواريم كه خداي متعال به همه ­ما اين توفيق را مرحمت كند چيزهايي كه از واجبات و محرّمات بلد هستيم ان شاء الله به آن عمل كنيم و ديگران را هم تشويق كنيم شگردهايي كه خدا با ما به كار بسته با همان شگردها به ديگران منتقل كنيم و آن‌ها را آماده كنيم كه اطاعت فرمان كنند و مخالفت نكنند ان شاء الله، در انتظار چنين روزي نثار ارواح طيبه كساني كه گناه نمي­كردند و ديگران را هم دعوت   مي­كردند به ترك گناه سه صلوات عنايت كنيد.  

 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم                                                                                                                                                             

درس اخلاق عالم ربانی حضرت آیت الله خوشوقت تهرانی اعلی الله مقامه مدرسه علمیه حضرت صاحب الأمر عجل الله فرجه 03/09/1390

پی نوشت ها

[1] - آیاتی که در ابتدای هر جلسه اخلاق توسط قاری قرائت می­شود ضبط نشده است.

[2] -  سوره مبارکه کهف آیه 11 

[3]همان

[4] -  سوره مبارکه کهف آیه 12

[5] -   سوره مبارکه يس آیه 60

[6] -   سوره مبارکه فاطر آیه 6

[7] -   سوره مبارکه يس آیه 61

[8] - همان

[9]سوره مبارکه نحل آیه 98

[10]وَ قَالَ ع‏ رِيَاضَةُ الْجَاهِلِ وَ رَدُّ الْمُعْتَادِ عَنْ عَادَتِهِ كَالْمُعْجِز  تحف العقول ص 486

[11]سوره مبارکه نساء آیه 59

[12] -  سوره مبارکه نساء آیه 80

[13] - سوره مبارکه تغابن آیه16

مرکز حفظ و نشر آثار آیت الله خوشوقت

برچسب ها

ارسال نظر

کد امنیتی رفرش

نظرات ارسال شده

درباره ما

کلینیک روح درمانی
کلینیک روح درمانی درس اخلاق،تفسیر قرآن و معارف اسلامی ****همانطور جسم بیمار می شود و باید به طبیب مراجعه تا درمان شد روح نیز بیمار می شود و باید به طبیب روح مراجعه نمود تا درمان شد حال برای یک روح سیاه و بیمار دارو و درمان آن نزد علمای اخلاق و بزرگان دین است تا با احادیث و روایات روح بیمار را درمان و او را به سیر و سلوکی الی الله هدایت نمایند در یکی از جلسات استاد فقید آیت الله مجتهدی تهرانی این موضوع مطرح شد و همین امر باعث شد حقیر در سال 85 اقدام به تهیه و چاپ کتابچه چهل حدیث و اینک راه اندازی این وبلاگ نمایم. لذا از شما کاربران عزیز درخواست دارم نظرات و پیشنهادات خود را درج نمایید. امیرمحسن سلطان احمدی http://soltanahmadi.ir